نویسه جدید وبلاگ

متن نویيکی از فضائل مشهور  عمر شرب نبيذ

 

يکی از فضائل مشهور  عمر شرب نبيذ (شرابخوارگی)

اخرج ابن سعد،عن أنس أنه قال :أحب الطعام الی عمر :الثقل ،وأحب الشراب الیه النبیذ.

محبوبترين نوشيدنی پیش عمر شراب خرما ،انگورو..بود ونظر مبارک حضرت عمر اين بود که اگر انسان مست نشود اشکالی ندارد وبه همين خاطر مقداری آب اضافه می کرد ومی خورد. و روزی أعرابی از شراب عمر خورد ومست شد وعمر به او حد جاری کرد .ووقتی آن شخص اعتراض کرد که پس چرا خودت می خوری؟جواب داد:انما جلدتک لسکرک لا علی شرابک .

حد به خاطر مست شدنت زدم نه برای شراب خوردنت و برای من مسکر

نيست ومرا مست نمی کند .

طبقات ا بن سعد 3/230وص 257وموطأ مالک 2/894چ مصرالامامة والسياسة1/26چ حلبی، حياة الحيوان دميری1/346چ مصر، استيعاب 3/1154وکتاب الخراج ص165چ مصر ،عقد الفريد1/341و...                           

روزی درزمان خلافت عمر چند نفر را با مقداری شراب دستگیر کرده نزد عمر آوردند. فردی روزه دار نیز در میان آنان بود که شراب نخورده بود. عمر دستور داد شراب خوارن وآن شخص را تازیانه زدند. به عمر گفتند: این فرد روزه بوده و اصلا شراب نخورده است. عمر گفت: چرا با این شراب خواران نشسته بود؟(۱)

۱- کنزالعمال، متقی هندی، جلد5، صفحه 477، ناشر: موسسة الرسالة، بیروت، لبنان وهمچنین درمسند احمد، جلد2، صفحه 427

سه...



نویسه جدید وبلاگ

متن نویسه... شک عمر در نبوت پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله

 

           شک عمر در نبوت پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله

عمر مکرر در نبوت رسول خدا ص شک مي کرد. از جمله شک هاي وي در روز حديبه بود که حميدي در جمع بين الصحيحين اعتراف به آن کرده که عمر گفت:
ما شککت في نبوة محمد قط کشکي يوم الحديبية !
يعني هرگز به اندازه شکي که در روز حديبيه در نبوت پيامبر اکرم ص کردم شک نکرده بودم.

اين کلام وي خود نشان دهنده آن است که وي مادام و هميشه در نبوت پيامبر اکرم صلي الله عليه واله شک مي کرده است. ولي شک وي در روز حديبيه با بقيه شک ها فرق مي کرده است.

علت شک عمر آن بود که پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله فرموده بودند که به مکه مي رويم و اعمال حج انجام خواهيم داد. و به همين منظور به همراه جمع کثيري از اصحاب به سوي مکه به راه افتادند. ولي مشرکان که از طرفي نمي خواستند که مسلمانان به حج بيايند و از طرفي هم خود را قادر به مقابله و جنگ با ايشان نمي دانستند تصميم گرفتند که با پيامبر عظيم الشان اسلام صلح کنند.  براي همين مشرکان چندي از بزرگان خود را پيش پيامبر اکرم ص فرستادند. پيامبر اکرم ص نيز صلاح ديدند که به مدينه برگردند و به حج نروند و با ايشان صلح کنند. که البته مفاد و شروط اين صلح منافع بسياري بعدها براي مسلمانان به وجود آورد. ولي عمر که از شروط صلح نامه خمشگين شده بود به محضر پيامبر اکرم ص رسيد و مثل هميشه با تندي و توهين با ايشان سخن گفت.

بخارى ماجراي توهين عمر را در آخر كتاب شروط صحيح خود  نقل مى كند كه عمر مى گويد: به پيغمبر گفتم : آيا تو پيغمبر بر حقّ خدا نيستى ؟فرمود: چرا هستم .گفتم : آيا ما بر حقّ و دشمن ما بر باطل نيستند؟فرمود: چرا.گفتم : پس چرا در دين خود پستى و خفت نشان دهيم ؟در اين هنگام پيغمبر - صلّى اللّه عليه وآله - فرمود: من پيغمبر خدا هستم و نافرمانى او را نخواهم كرد! و خدا هم ياور من است.عمر گفت : به پيغمبر گفتم : مگر تو نمى گفتى كه ما بزودى به خانه خدا مى رسيم و آن را طواف مى كنيم ؟فرمود: چرا، ولى آيا گفتم امسال چنين خواهد شد؟گفتم : نه .فرمود: پس اين را بدان كه به خانه خدا مى آيى و آن را طواف مى كنى.
(1)

اين نوع سخن گفتن وي با پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله خود دليل واضح و روشني است بر عدم اعتقاد وي به نبوت ايشان. و به همين دليل در روز حديبيه عمر حقيقت درون خودش را بيان مي کند و اظهار مي دارد که در نبوت پيامبر شک دارد و در واقع اصلا عقيده ندارد. آيا کسي که عقيده به نبوت دارد و طبق حکم قران کلام پيامبر را وحي مي داند در کارها و سخنان وي شک مي کند و او را توبيخ مي کند ! ؟

اسناد:
(1) صحيح البخاري ك الشروط باب الشروط في الجهاد ج 2 / 122 ط دار الكتب العربية بحاشية السندي وج 3 / 256 ط مطابع الشعب، مسند أحمد ج 4 / 330 ط 1.



 





گزارش تخلف
بعدی